سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مردم از خدا بترسید که چه بسیار آرزومند که به آرزوى خود نرسید ، و سازنده‏اى که در ساخته خویش نیارمید ، و گردآورنده‏اى که به زودى گردآورده‏ها را رها خواهد کرد و بود که آن را از راه ناروا فراهم آورد ، و حقى که به مستحقش نرساند ، از حرام به دست آورد و گناهش بر گردنش ماند . با گرانى بار بزه ، باز گردید ، و با پشیمانى و دریغ نزد پروردگار خود رسید . « این جهان و آن جهان زیانبار ، و این است زیان آشکار . » [نهج البلاغه]

عاشقانه ها
خانه | ارتباط مدیریت |بازدید امروز:0بازدید دیروز:1تعداد کل بازدید:25979

کتایون :: 84/3/21::  1:33 عصر

 

مردجوانی که دارای چند مدال طلا بود به خدا اعتقادی نداشت

شبی مرد جوان به استخر اموزشگاهش رفت چراغ خاموش بود ولی ماه روشن بود و همین برای شنا کافی بود

مرد جوان به بالاترین نقطه تخته شنا رفت و دستانش را باز کرد تا درون استخر شیرجه بزند

ناپهان سایه بدنش را همچون صلیبی روی دیوار مشاهده کرد  احساس عجیبی تمام وجودش را پرفت از پله ها پایین امد و چراغ را روشن کرد

 

 

 

اب استخر برای تعمیر خالی شده بود..............



لیست کل یادداشت های این وبلاگ
::تعداد کل بازدیدها::

25979

::آشنایی بیشتر::
::لوگوی من::
عاشقانه ها
::لینک دوستان::
::وضعیت من در یاهو::
::اشتراک::